تصمیم دارم مطالبی را به صورت دنباله دار در مورد پیش بینی و روش های ان بگذارم. نظرات شما مطمئنا یاریگر است.
مقدمه
مشاهدات و بررسی­ها نشان از اهمیت پیش­بینی، نزد شاغلین در بازاریابی دارد. اما تمایلات شاغلین با آن­چه به صورت علمی مورد بررسی قرارمی­گیرد تفاوت دارد. حجم کمی از مطالب منتشرشده در مورد بازار به پیش­بینی اختصاص­دارد. این موضوع می­تواند به علت جدید بودن این رشته یا شاید عدم پرداخت صریح به این موضوع باشد.

آرمسترانگ[1] و همکاران (1987) برای ارائه­ی یک چهارچوب برای پیش­بینی بازار سوال­هایی را مطرح کردند:

·         چه عواملی مورد نیاز است(مثلا فروش، سهم بازار، واکنش رقبا، هزینه بازاریابی)؟

·         شرایط موجود چیست( مثلا چرخه عمر محصول، وضعیت اقتصادی، وضعیت قوانین در صنعت)؟

·         افق­های مناسب پیش­بینی چیست( مثلا وضعیت حاضر، بازه­ی کوتاه، میان­مدت، بلندمدت)؟

·         چه داده­هایی مورد نیاز وموجود است؟

·         پیش­بینی با چه تناوبی باید سازماندهی شود؟

·         چه کسی پیش­بینی را آماده­می­کند و چه مقدار زمان و منابع صرف آن می­شود؟

·         چه کسی  و چگونه از پیش­بینی استفاده­می­کند؟

·         ازچه فرآیندی استفاده­می­شود( داده­ها چگونه جمع­آوری، تحلیل، و ارائه­می­شوند)؟

·         چه زمانی به پیش­بینی نیاز است؟

·    چه عدم قطعیت­ هایی باید اندازه­گیری­شوند؟



[1] Armstong